کتاب صوتی ملت عشق | الیف شافاک
کتاب صوتی ملت عشق نام رمانی که در سال ۲۰۱۰ بهصورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی، منتشر شد و علاقهمندان بسیاری را به خود جذب کرد.الیف شافاک، نویسندهی معروف تُرک «کتاب صوتی ملت عشق» (The Forty Rules of Love) است که اثری عاشقانه و برخوردار از فرمی است که میتوان آن را دو رمان محسوب کرد در قالب یک رمان و دو روایت تودرتو است که آن را بهصورت دو داستان موازی و گیرا را روایت میشود.
یکی قرنها پیش در شرق و یکی در زمان حال و در غرب (آمریکا). یکی از این داستانها در قرن سیزدهم و آنیکی در زمان حال اتفاق میافتد. این دو باهم داستان ابدی عشق را خلق میکنند؛ اما در دو زمان مختلف جریان دارند. بر این پایه اگرچه بهظاهر تفاوتهای بسیار زیاد و اساسی باهم دارند اما ازآنجاکه بنمایه هردوی آنها عشق و تأثیر آن در زندگی است بیشباهت به هم نیستند. داستان قدیمیتر در مورد رومی (مولانا) است که با معلم معنوی خود، درویش رقصانی به نام شمس تبریزی، مواجه میشود.
«کتاب صوتی ملت عشق» از یکسو داستان دلدادگی و از دیگر سو داستان رهایی است؛ از یکسو به عشق زمینی میپردازد و از دیگر سو به عشق معنوی و جنبههای عرفانی عشق وزندگی اشاره میکند. این سویههای متقابل که در هر دو خط داستان دیده میشود. اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروعشده است.
کتاب با داستان زندگی اللا در سال 2008 در بوستون آغاز میشود و در ادامه به داستان آشنایی شاعر فرزانه ایران، مولانا با شمس تبریزی و تصوف میپردازد. الیف شافاک در کتاب «ملت عشق» به زبان ساده به بیان مسائلی مانند تصوف چیست؟ چهل قاعده شمس تبریزی، تأثیر شمس بر مولانا و شخصیت شمس تبریزی میپردازد. الیف شافاک بامهارتی فوقالعاده کتاب را با زاویه دید اولشخص و سوم شخص به رشته تحریر درآورده و پیوسته از زاویه دید شخصیتهای مانند مولانا، اللا، کیمیا، شمس، قاتل، استاد و … داستان را روایت میکند.
موضوع کتاب ملت عشق:
کتاب صوتی ملت عشق اثر الیف شافاک یکی از پرفروشترین کتابهای رمان ترکیه، داستانی از دلدادگی و عشق است. این کتاب در مدت کوتاهی بعد از انتشار خود بیش از 500 بار تجدید چاپ شد و رکورد پرفروشترین کتاب ترکیه را به خود اختصاص داد. در ایران نیز توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد و بعد از انتشار جزو پرفروشترین کتابهای کشور قرار گرفت.
نام پرآوازه مولوی یا مولانا جلالالدین رو کسانی که اندک علاقهای به ادبیات داشته باشند، شنیدهاند و با حکایت شمس و مولانا و دلدادگی این دو نیز آشنا هستند؛ رمان ملت عشق بازآفرینی تازه این دلدادگی است.
آنچه رمان ملت عشق را بسیار چشمگیر و جذاب کرده است نحوه تغییر زاویه دید است. کتاب مدام از زاویه دید افراد مختلف روایت میشود. از دید دانای کل (سوم شخص) شروع میشود، بادید اولشخص که زنی آمریکایی به نام اللا است، ادامه پیدا میکند. با دانای کل نیز پایان مییابد.
کتاب ملت عشق روایتگر زندگی یکنواخت زنی در غرب است که درگیر اندیشههای عرفانی شرق میشود. بهعبارتدیگر ملت عشق داستان عشق و رهایی این زن است.
ملت عشق، داستان جستوجوی شمس در پی «مولانا» است و پسازآن، دوستی شمس و مولانا. این رمان صوتی، روایتی شاعرانه از احوالات این دو تن است. دو تنی که بهدوراز تظاهرات عابدانه، پرواز میکنند، عاشقانه اوج میگیرند و عشق و تسلیم به حضرت حق را معنایی دوباره میبخشند.
الیف شافاک تاکنون 16 کتاب نوشته که بیشتر آنها رمان هستند. آثار شافاک تاکنون به بیش از 40 زبان دنیا ترجمهشدهاند.
بخشی از کتاب صوتی ملت عشق:
دوست داشتن خداوندی که هیچ نقصی در او راه ندارد، سهل است. آنچه سخت است، دوست داشتن انسانهای فانی است با همهٔ خطا و ثوابشان. فراموش مکن آدمی هر چیزی را بهاندازهای میفهمد که نسبت به آن عشق دارد! پس تا زمانی که برای دیگران از صمیم قلب آغوش نگشایی و به خاطر خالق، مخلوق را دوست نداشته باشی، نه میتوانی چنانکه شایسته است بفهمی و نه به شکلی لایق دوست بداری…
«دنیا چاه پریشانی است در نبود شمس. از پس رفتنش روحم خشکیده، روزم بی خورشید مانده. شب خواب به چشمم نمیآید، روز در خانه بیتاب و قرارم. نه اینجایم، نه جایی دیگر. به شبحی ماندهام در میان جمع. از دست همه دلخورم، از دست همه عاصیام، دست خودم نیست. چه طور میتوانند به زندگی ادامه دهند، طوری که انگار اتفاقی نیفتاده؟ مگر زندگی بی شمس تبریزی ممکن است؟»
«شب همهشب، از شفق تا فلق، یکه و تنها در کتابخانه مینشینم و هیچ نمیگویم. تنها به شمس میاندیشم؛ اما چون شمس در نظر من مجموعِ همهچیز و همهکس است، در اصل بهکل کائنات میاندیشم. حرفهایش از فکرم بیرون نمیرود:”روزی میرسد شاعر زیباترین شعرهای عاشقانه مینامندت. در همه دنیا پرآوازه میشوی.”»
در آغاز رمان صوتی ملت عشق اثر الیف شافاک میشنویم:
«مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشید که شاعری، آنهم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند، چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاههزار بیت پرمعنا گذاشته، چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟»
داستان ملت عشق، با زنی به نام «اللا روبینشتاین» آغاز میشود که چهل سال دارد، ازدواجکرده و صاحب فرزند است و از ازدواج خود راضی نیست. او بهعنوان ویراستار دریکی از مؤسسات ادبی شغلی پیدا میکند و بهعنوان ویراستار ادبی فعالیت میکند. اولین کار او در اوج ناراحتیها و نارضایتیها از زندگی خانوادگیاش خواندن کتابی به نام «ملت عشق» اثر عزیز زاهارا و نوشتن گزارشی در مورد آن است.
این داستان در مورد جستوجوی شمس به دنبال رومی است. این جستوجو او را از یک کشیش موفق ولی ناراضی به عارفی معتقد، شاعری پراحساس و طرفدار عشق تبدیل میکند. اللا بهشدت تحت تأثیر درسهای شمس و قوانین او قرار میگیرد. این درسها بر اساس فلسفهای باستانی است که همهی مردم و همهی دینها را باهم متحد میکند و عشق را هرروز و در همهی مردم حاضر میداند. با خواندن داستان، اللا متوجه میشود که داستان کتاب شبیه داستان خود با زاهارا ست. درست مانند شمس، زاهارا آمده که او را آزاد کند.
اللا روبینشتاین، در بیست سال زندگی زناشوییاش هیچچیز جز زندگی روزمره را تجربه نکرده، تنها دلیل و عاملی که سمتوسوی زندگیاش را تعیین میکند خانه و آسایش خانوادهاش است. تا اینکه بعد از بیست سال زندگی مشترک یک روز صبح تصمیم میگیرد خود را از بند این زندگی آزاد کند و سفری بیبازگشت را آغاز میکند. شاید عشق تنها دلیلی است که اللا را از زندگی آرام و تکراریاش جدا کرده و عازم ترکیه میکند و در مسیری پرتلاطم قرار میدهد.
خواندن این کتاب، زندگی اللا را برای همیشه دگرگون میسازد:
«عشق یکباره از غیب مثل تکه سنگی در برکهی راکد زندگی اللا افتاد؛ و او را لرزاند، تکان داد وزندگیاش را زیروزبر کرد».
اللا خواندن این کتاب را شروع میکند. عزیز زاهارا در آغاز کتاب خود، چنین نوشته است:
«خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم. قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ اما من هنوز در عشق خامم، هنوز در عشق همچو کودکان ناشی…»
«ما زبان را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را
موسیا آدابدانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند
ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست»
ازاینپس سفر معنوی اللا آغاز میگردد. شمس پی مولانا میگردد و اللا، پی خویشتن. در کتاب «ملت عشق»، هر بار به دنبال سیری از حوادث، قانونی از چهل قانون عشق را از زبان شمس، میشنویم. قوانینی برآمده از دلی عاشق، دلی درآمده به آیین و «ملت عشق». چندی از این قوانین را در ادامهی این رمان صوتی میشنویم:
«اول کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینهای است که خود را در آن میبینیم. هنگامیکه نام خدا را میشنوی، ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرمآور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری؛ اما اگر هنگامیکه نام خدا را میشنوی، ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، بدین معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.»
«ششم اکثر درگیریها، پیشداوریها و دشمنیهای این دنیا از زبان منشأ میگیرد. تو خودت باش و به کلمهها زیاد بها نده. در دیار عشق زبان حکم نمیراند. عاشق بیزبان است.»
«دهم به هر سو که میخواهی شرق، غرب، شمال یا جنوب برو، اما هر سفری که آغاز میکنی، سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر میکند، سرانجام ارض را طی میکند.»
«سی و هشتم برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییر دادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هرچند سال که داشته باشیم، هرگونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، بازهم نو شدن ممکن است. حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هرلحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مرد.»
«عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حالآنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود بهتنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.»
داستان شمس و مولانا:
داستان شمس و مولانا تاکنون بارها توسط ادیبان و پژوهشگران متعدد، اگرچه نه به شاعرانگی و زیبایی کتاب الیف شافاک، نقلشده و موردبررسی قرارگرفته است.
مولانا که از فقیهان و عالمان بزرگ دین بود، در سال 623 هجری در قونیه با شمس تبریزی آشنا شد. مولانا که تا پیش از ملاقات شمس، به درس و وعظ اشتغال داشت و در مدارس بزرگ دینی درس میداد، با آشنایی با او، همهی اینها را رها کرده و به آیین صوفی و سماع روی آورد.
اهالی و بزرگان دین شهر قونیه که تا آن زمان، مرید مولانا بودند، با تغییر ناگهانی او، برآشفتند و رابطهاش با شمس را تاب نیاوردند. خشم و غضب و آزارهای آنان، سرانجام شمس را ناگزیر به ترک قونیه کرد؛ اما آثار عشق و روشنگری او در دل مولانا، ذرهای کم نشد.
الیف شافاک؛ دکترای علوم سیاسی
الیف شافاک نویسندهی نامدار ترک – بریتانیایی، در سال 1971 میلادی در استراسبورگ فرانسه چشم به جهان گشود.
این نویسنده، دکترای علوم سیاسی دارد و در سال 2004 موفق به دریافت درجهٔ استادیاری از دانشگاه میشیگان شده است. او به مدت 4 سال ستون نویس روزنامه مشهور Time بوده است. این نویسندهٔ چهلوپنج ساله تاکنون 9 رمان به زبانهای ترکی، انگلیسی و فرانسوی نوشته است. او فوقلیسانسش را در رشتهی مطالعات زنان و مدرک دکتری خود را در رشتهی علوم سیاسی دریافت نمود.
الیف شافاک علاوه بر اشتغال به داستاننویسی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی، زیستمحیطی و حقوق زنان نیز هست.
او مقالاتی در زمینههای مسائل خاورمیانه، ترکیه و دموکراسی نوشته و نوشتههایش در روزنامههای معتبر بسیاری ازجمله روزنامهی انگلیسی گاردین، روزنامهی آلمانی اشپیگل و روزنامههای نیویورکر و نیویورکتایمز، انتشاریافتهاند.
شافاک کتابهایش را به دو زبان انگلیسی و ترکی مینویسد. از میان دیگر آثار وی میتوان به «آینههای شهر» (1999)، «صوفی» (1998) و «برزخ» (1998) اشاره نمود.
وی بعد از جدایی پدر و مادرش به همراه مادر خود به ترکیه بازگشت و به تحصیل در دانشگاه اورتا دو غوی آنکارا پرداخت و لیسانس روابط بینالملل و فوقلیسانس مطالعات زنان و دکترای علوم سیاسی را از این دانشگاه گرفت. شافاک نوشتن را در سال 1994 شروع کرد. وی در طول فعالیت حرفهای خود آثار زیادی را منتشر کرد که میتوان به «آناتولیای برای چشمهای بد»، «برزخ»، «صوفی»، «من و استادم»، «بعد از عشق» و … اشاره کرد
الیف شافاک جوایز و افتخارات بسیاری ازجمله جایزهی بنیاد نویسندگان و روزنامهنگاران ترکیه (2009) و جایزهی بهترین داستان از سوی انجمن نویسندگان ترکیه (2000) را کسب نموده است.
شافاک، در سال 2012، برای کتاب «چهل قانون عشق»، نامزد جایزه بینالمللی ادبی دوبلین (IMPAC) شد. این جایزه یکی از جوایز ادبی معتبر محسوب میشود. همچنین این نویسنده تاکنون برندهٔ جایزه بهترین داستان از سوی انجمن نویسندگان ترکیه برای رمان «محرم»، جایزه بنیاد نویسندگان و روزنامهنگاران ترکیه شده است. رمانهایی از او که به فارسی ترجمه شدند شامل آینههای شهر و شپش پالاس، من و استادم، مَحرم و ملت عشق هست.
الهه احمدی –
این نسخه عالیست علاوه بر این ک این کتاب فوق العاده اس و خوندنش رو به بقیه توصیه میکنم حالا چ به صورت صوتی چ با خرید خود کتاب، اما این نسخه عالیه و یکی از نقاط قوت این نسخه اینه ک چند راوی داره ک با ک متناسب شخصیتهای داستان صدا گذاری شده باعث میشه یکنواختی نداشته باشه و باعث خستگی خواننده نشه و ملودیهایی ک اول و آخر هر فصل گذاشتن فوق العاده اس
ممنون از تهیه کنندگان این نسخه
زهرا حیدری نیا –
این کتاب عالیه. من خیلی دوست داشتم بخونم ولی وقت نداشتم. تا اینکه متوجه شدم نسخه صوتی هم داره، خیلی با اکراه تهیه کردم ولی این واقعا متفاوت بود، خیلی خوب صدا گذاری شده، از صدای آدم های با تجربه و دوبلرها ینامی استفاده شده است. احساس مکیند تئاتر صوتی است. لحن کلمات و صداها دقیقا منطبق با شخصیت هاست و تعداد شخصیت های کتاب، دقیقا شخضیت های صداگذاری شده دارد. به همه توصیه میکنم. کیفیت صدا هم عالی است.
رهام –
عالی بود